شعر در مورد کلیسا

شعر در مورد کلیسا,شعر درباره کلیسا,شعر درباره کلیسا,شعر کلیسا,شعر کلیسا شهریار,شعر کلیسا و مسجد,شعر کلیسا,شعر درباره کلیسا,شعر با کلیسا,شعر ماه کلیسا,شعر در مورد کلیسا,شعر ماه کلیسا از شهریار,شعر نو کلیسا,شعر درباره کلیسا,شعر نو کلیسا,شعر ای راهب کلیسا,شعر شهریار ماه کلیسا

 شعر در مورد کلیسا

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد کلیسا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

برای اعتراف به کلیسا می روم 

رو در روی علف های روییده بر دیواره کهنه می ایستم 

و همه ی گناهان خود را اعتراف می کنم 

بخشیده خواهم شد به یقین 

علف ها  بی واسطه با خدا حرف می زنند

شعر پدر , شعر در مورد پدر , شعر درباره پدر , شعر در وصف پدر

شعر در مورد کلیسا

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

تعبیر خواب سگ , تعبیرخواب سگ , سگ در خواب دیدن , تعبیر خواب سگ سیاه هار

شعر درباره کلیسا

فریاد می کشم:

“تو را دوست دارم

تمام کبوتران

سقف کلیساها را

رها می کنند

تا دوباره در لابلای گیسوان من

لانه بسازند.

شعر دوست , شعر در مورد دوست , شعر درباره دوست , شعر در وصف دوست

شعری درباره کلیسا

با سرانگشت

لب‌هام را ببوس

بگذار بین پرستش و عشقبازی

آونگ شوم

در خاطره‌ی بشر

چون زنگ کلیسا

در بلندای هستی

شعر برادر , شعر در مورد برادر , شعر درباره برادر , شعر در وصف برادر

شعر کلیسا

رفاقت با تو

رفاقت با بادبادکی کاغذیست

رفاقت با باد دریا و سرگیجه

با تو هرگز حس نکرده ام

با چیزی ثابت مواجه ام

از ابری به ابر دیگر غلتیده ام

چون کودکی نقاشی شده بر سقف کلیسا

شعر خواهر , شعر در مورد خواهر , شعر درباره خواهر , شعر در وصف خواهر

شعر کلیسا شهریار

لنگر می اندازیم

کنار بهشتی که از کلیسا خریده ام

و تمام شب را اتراق می کنیم

اینجا باد به انحنای آغوشت آرام می گیرد
و چشمهایت را که می بندی

شعر روی مژه هایت رد و بدل می شود

شعر زندگی , شعر در مورد زندگی , شعر درباره زندگی , شعر در وصف زندگی

شعر کلیسا و مسجد

تو را چون زنانی می خواهم

در تابلوی های جاودانه

چون دوشیزگان

نقش شده بر سقف کلیساها

که تن در مهتاب می شویند

شعر مهر ماه , شعر در مورد مهر ماه , شعر درباره مهر ماه , شعر در وصف مهر ماه

شعر کلیسایی

من دردم

درد یعنی صورت پاییزی تو

یعنی نا امید

بعضا قامت تو ، بعضا دهان تو

و بعضی وقت ها ، سایه ی پشت چشمان تو

یعنی کودکی تو

در کوچه های استانبول

استانبولی که گاهی وقت ها

احساس می کنم هیچ وقت ندیده ام

و یا شمعی که تو

شبانه در کلیسا

روشن اش می کنی

و یا مرگ تو

برای صورتی که

هیچ وقت ندیده ای

شعر عشق , شعر در مورد عشق , شعر درباره عشق , شعر در وصف عشق

شعر درباره کلیسا و کعبه

از دیداری تا نامه ای

ابدیت نیست که می گذرد

تنها روزی یا هفته ای

سفر با آنان همیشه خوش است

کنسرت شنیده شده

کلیسای دیده شده

چشم انداز  روشن

و هنگامی که هفت کوه و رود

ما را از یک دیگر جدا کند

این کوه و رودی ست

که از نقشه به خوبی می شناسی شان

شعر گل , شعر در مورد گل , شعر درباره گل , شعر در وصف گل

شعر با کلیسا

به این خوشم که نام لطیف مرا ، ای نازنین من

شبانه‌روز به بیهودگی یاد نمی‌کنید

خوشم که در سکوت سرد کلیسا ، ای آوازه‌خوانان

برای ما سرود ستایش سر نمی‌دهید

شعر شب بخیر , شعر در مورد شب بخیر , شعر درباره شب بخیر , شعر در وصف شب بخیر

شعر ماه کلیسا

گر جا به حرم ور به کلیسا کرده
زاهد عمل آنچه کرده بی جا کرده
چون علم نباشد عملش خواهد بود
ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده

شعر صبح بخیر , شعر در مورد صبح بخیر , شعر درباره صبح بخیر , شعر در وصف صبح بخیر

شعر در مورد کلیسا

در کلیسا اسقف رضوان فروش
بهر این صید زبون دامی بدوش

شعر عید غدیر , شعر در مورد عید غدیر , شعر درباره عید غدیر , شعر در وصف عید غدیر

قوم عیسی بر کلیسا پا زده
نقد آئین چلیپا وا زده
دهریت چون جامه ی مذهب درید
مرسلی از حضرت شیطان رسید

شعر تنهایی , شعر در مورد تنهایی , شعر درباره تنهایی , شعر در وصف تنهایی

غزل سرای و نواهای رفته باز آور
باین فسرده دلان حرف دل نواز آور
کنشت و کعبه و بتخانه و کلیسا را
هزار فتنه از آن چشم نیم باز آور

شعر تولد , شعر در مورد تولد , شعر درباره تولد , شعر در وصف تولد

سریر کیقباد، اکلیل جم خاک
کلیسا و بتستان و حرم خاک
ولیکن من ندانم گوهرم چیست
نگاهم برتر از گردون، تنم خاک

شعر ماه محرم , شعر در مورد ماه محرم , شعر درباره ماه محرم , شعر در وصف ماه محرم

زشت به چشمش نکوست مغز نداند ز پوست
مردک بیگانه دوست سینه ی خویشان درید
داروی بیهوشی است تاج، کلیسا، وطن
جان خداداد را خواجه بجا می خرید

شعر لیاقت , شعر در مورد لیاقت , شعر درباره لیاقت , شعر در وصف لیاقت

شرار آتش جمهور کهنه سامان سوخت
ردای پیر کلیسا قبای سلطان سوخت

شعر لب , شعر در مورد لب , شعر درباره لب , شعر در وصف لب

گفت این نیست کلیسا که بیایی در وی
صحبت دخترک زهره وش و نای و سرود

شعر لبخند , شعر در مورد لبخند , شعر درباره لبخند , شعر در وصف لبخند

شعر در مورد کلیسا

غوغای کار خانه ی آهنگری ز من
گلبانگ ارغنون کلیسا از آن تو

شعر ادب , شعر در مورد ادب , شعر درباره ادب , شعر در وصف ادب

شعر درباره کلیسا

ز خون من چو ز او فربهی کلیسا را
بزور بازوی من دست سلطنت همه گیر

شعر انسانیت , شعر در مورد انسانیت , شعر درباره انسانیت , شعر در وصف انسانیت

شعر کلیسا

گفت مردوخ آدم از یزدان گریخت
از کلیسا و حرم نالان گریخت

شعر تهران , شعر در مورد تهران , شعر درباره تهران , شعر در وصف تهران

شعر کلیسا و مسجد

عروس زندگی در خلوتش غیر
که دارد در مقام نیستی سیر
گنهکاریست پیش از مرگ در قبر
نکیرش از کلیسا منکر از دیر

شعر آسمان , شعر در مورد آسمان , شعر درباره آسمان , شعر در وصف آسمان

شعر ماه کلیسا از شهریار

وقت است که بگشایم میخانه ی رومی باز
پیران حرم دیدم در صحن کلیسا مست

شعر خداحافظی , شعر در مورد خداحافظی , شعر درباره خداحافظی , شعر در وصف خداحافظی

شعر با کلیسا

دولت اغیار را رحمت شمرد
رقص ها گرد کلیسا کرد و مرد

شعر مرگ , شعر در مورد مرگ , شعر درباره مرگ , شعر در وصف مرگ

شعر درباره کلیسا

قبله ی ما گه کلیسا گاه دیر
او نخواهد رزق خویش از دست غیر

شعر ماه اردیبهشت , شعر در مورد ماه اردیبهشت , شعر درباره ماه اردیبهشت , شعر در وصف ماه اردیبهشت

شعر کلیسا شهریار

در حرم زاد و کلیسا را مرید
پرده ی ناموس ما را بر درید

بخواب عشقم , بخواب عشقم شعر , بخواب عشقم شعرنو , آسوده بخواب عشقم

شعر کلیسا

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه مریم و سیمای مسیحا داری

شعر موفقیت , شعر در مورد موفقیت , شعر درباره موفقیت , شعر در وصف موفقیت

شعر ماه کلیسا

گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف
چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری

شعر دلتنگی , شعر در مورد دلتنگی , شعر درباره دلتنگی , شعر در وصف دلتنگی

شعر درباره کلیسا

به کلیسا روی و مسجدیانت در پی
چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری

شعر آتش , شعر در مورد آتش , شعر درباره آتش , شعر در وصف آتش

شعر در مورد کلیسا

آهنگ حجاز می نمودم من زار
کامد سحری به گوش دل این گفتار
یارب، به چه روی جانب کعبه رود
گبری که کلیسا از او دارد عار

شعر پاییز , شعر در مورد پاییز , شعر درباره پاییز , شعر در وصف پاییز

شعر نو کلیسا

خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را

شعر درباره کلیسا

دوش از وجد فروغی به کلیسا می گفت
که مرا جلوه ترسابچه ای ترسا داشت

شعر نو کلیسا

پای طلب کشیدم از کعبه و کلیسا
روزی که سجده گاهم آن خاک آستان شد

شعر ای راهب کلیسا

گر تو زیبا صنم از پرده درآیی روزی
کار خاصان حرم را به کلیسا فکنی

شعر در مورد کلیسا

ساختند از بهر جانان خانه ای در کفر و دین
گاه نامش را حرم، گاهی کلیسا کرده اند

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری

سینه مریم و سیمای مسیحا داری

گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف

چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری

آشیان در سر زلف تو کند طایر قدس

که نهال قد چون شاخه طوبا داری

جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست

تنگ مپسند دلی را که در او جاداری

مه شود حلقه به گوش تو که گردنبندی

فلک افروزتر از عقد ثریا داری

به کلیسا روی و مسجدیانت در پی

چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری

پای من در سر کوی تو بگِل رفت فرو

گر دلت سنگ نباشد گِل گیرا داری

دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

آیت رحمت روی تو به قرآن ماند

در شگفتم که چرا مذهب عیسی داری

کار آشوب تماشای تو کارستان کرد

راستی نقش غریبی و تماشا داری

کشتی خواب به دریاچه اشکم گم شد

تو به چشم که نشینی دل دریا داری

شهریارا ز سر کوی سهی بالایان

این چه راهیست که با عالم بالا داری